سلسله دروس ادیان و مذاهب تحت عنوان: بررسی ریشهها و علتهای عقاید و مناسک دینی
مبحث تابوها۴
اما دسته سوم از تابوها، اشیاء و چیزهایی است که متعلق به تابوها میباشند.
انسان ابتدایی، علاوه بر توتمهای حیوانی و گیاهی بعضی اشیاء، که یا متعلق به توتم ها هستند و یا چیزهای دیگر متعلق به تابوهای غیر توتم را تابو میشمارند و آنها را دارای نوعی نیروی روحانی خطرناک میپندارند.
فرازر میگوید: انسان ابتدایی بعضی اشیاء را که میپندارد برای او ترسآور و خطرناک است، تابو میشمارد. زیرا معتقد است که در آنها نوعی نیروی روحانی وجود دارد و قابل احترازند؛ مانند سلاحهای جنگی رؤسای قبایل و جنگجویان و متعلقات آنها.
شاید تابو شدن سلاح جنگی برای آن بوده باشد که، آنها در اثر کشتن دشمن از روح خطرناک آنان همراه دارند.
اما به نظر میرسد که تابو شدن بعضی اشیاء نیز برگرفته از تفکر فتیشیسم باشد. هر چند که غالبا اینگونه اشیاء بیشتر از بابت تقدس آنها و نیروهای مفید در آنها مورد احترام و استفاده بودهاند. که در بخش خودش بدان خواهم پرداخت.
اما مهمترین چیزهایی که در نظر انسان ابتدایی تابو شمرده میشدند، و حتی متعلقات آنها نیز دارای صفت تابویی هستند، توتمهای حیوانی و گیاهی میباشند. چنانکه در طول بحث عرض خواهم کرد، بیشتر مقررات دینی در توتمیسم، در پیرامون تابوهای مربوط به توتمهاست.
از جمله معروفترین تابوها در جوامع ابتدایی، خون، موی سر و تراشیدن آن، و ناخن گرفتن است. همانگونه که در بحث آنیمیسم عرض کردم، انسان ابتدایی «خون» را محل روح در انسان و حیوان میدانسته و از این رو خون را اسرارآمیز و مرکب روح میپنداشته است.
روی این اصل، خون در جوامع ابتدایی خطرناک و تابو شمرده میشده؛ مخصوصا خون جادوگران، رؤسا و کاهنان قبایل ابتدایی.
ریختن خون نیز تابو و ممنوع است، بخصوص ریختن خون رؤسای قبایل و شاهان جوامع بدوی و قدیم، خطرناکتر از لمس آنها شمرده میشده.
تابو بودن خون و بخصوص ریختن آن نیز اکنون در میان اقوام متمدن همچنان به قوت خود باقی مانده و کسی که مرتکب خونریزی شود، سخت مجازات میگردد. اصطلاح «خونریختن» یا «خونریزی» در زبان و فرهنگ بیشتر ملل متمدن رواج دارد و جنبهی تابویی خود را تا حدی حفظ کرده است؛ تا جایی که بجای لفظ «آدمکشی»، بیشتر از اصطلاح تابویی «خونریختن» استفاده میگردد و این به جهت غالب بودن بقایای فرهنگ توتمی بر عقاید و افکار بشر امروزی است. چنانکه پیشتر عرض کردم، انسان ابتدایی، زنان را در حال عادت ماهانه و در دورهی بعد از زایمان، از این جهت ناپاک و تابو میدانسته که از آنها خون ترشح میشد. امروزه نیز همین عقیده و نظر در ادیان متکامل در مورد دوران عادت و نفاس وجود دارد و زنان نباید در این دوران برخی اعمال را انجام داده و یا وارد برخی مکانها شوند.
موی سر، ناخن و باقی ماندهی غذای شخص نیز در نظر توتمپرستان دارای صفت تابویی هستند. علت تابو شدن موی سر و ناخن آن است که اولا: جزء اعضای بدن شمرده میشده و ثانیا: محل تاثیر نیروی جادویی هستند.
در برخی از اقوام توتمپرست، کوتاه کردن مو تابو بوده است . در برخی دیگر این تابو مخصوص جادوگران و رؤسای قبایل میبوده، و دیگران اجازهی بلند کردن مو را نداشتند، زیرا چون عقیدهمند بودند که مو دارای تاثیرات جادویی میباشد، به همین جهت افرادی غیر از جادوگران و رؤسای قبایل، نباید موی خود را بلند کنند؛ تا دچار نیروهای جادویی که قادر به کنترل و هدایت آنها نیستند نشوند.
این عقیده به وجود نیرویی جادویی در مو، امروزه نیز در بسیاری از مذاهب و فرق دینی دیده میشود. در عقاید و ادیان مشرق زمین این تابو بیشتر دیده میشود؛ مانند هندوها، سیکها و جنگجویان ژاپنی و چینی که اکثرا مردان موهای خود را بلند میکردند و این مو جزیی از روش و آداب آنان بود. اما امروزه در میان این فرق تنها سیکها هستند که همچنان تابوی کوتاه کردن مو به طور عام در بینشان پابرجا مانده است.
در دین یهود نیز قوانینی وجود دارد برای بلند کردن موی سر. بدین معنا که در بین یهودیان، فرزندان «لوی» (یکی از پسران یعقوب) میبایست موی سر خود را بشکلی مخصوص بلند نمایند که این نوع آرایش و بلند کردن موی سر تنها در میان فرزندان لوی مجاز بوده و لازمالاجراء است. اما تنها مجازند که موهای کنار سر را بلند کنند که امروزه نیز همچنان این رسم در میان آنان رواج دارد. این افراد در بین بنیاسرائیل جزو کارکنان و عمال معبد میباشند که بعضیها این افراد را با حاخامها (روحانیون یهود) اشتباه میگیرند. این در حالی است که در بین یهود این افراد را «نطوری قرتا» یا «نطوری گرتا» به معنی «پاسبانان شهر یا شب» میخوانند. زیرا اینان پاسبانان معبد و عاملان «کـَهَنه» (جمع کاهن= روحانیون یهودی) بودند. این افراد مشخص شده (نطوری قرتاها) مجاز بودند که تابوت عهد و دیگر لوازم معبد را (در زمان معمور بودن معبد سلیمان و قبل و پیش از بنای معبد، در خیمهی اجتماع) حمل کنند و وارد محوطه قدس شوند. این منصب اکتسابی نیست و مانند بسیاری از قوانین یهود موروثی میباشد. چنانکه کاهن اعظم (حاخام اعظم) که در واقع مرجع دینی یهودیان است، منصبی موروثی است و اکتسابی نیست.
ممکن است که این دستور بلند کردن موی سر بطور ناقص، برای فرزندان «لوی» برگرفته از همان عقاید توتمپرستی گذشته باشد که بر نیروی جادویی مو معتقد است. چنانچه داستان «شمشون» در کتاب «داوران» عهد عتیق خود دلالت بر وجود عقیده به نیرویی جادویی در مو دارد. داستان «شمشون» از این قرار است که این شخص دارای نیروی بدنی بسیاری بود و هیچ کس یارای مقابله و مبارزه با او را نداشت. جمعی با یکدیگر مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند تا زنی زیبا را به پیش شمشون بفرستند و آن زن او را فریفته، راز قدرتمندی او را بفهمد. آن زن شمشون را فریفت و متوجه شد که راز قدرتمندی او در موهای اوست. از این رو موهایش را کوتاه کرد و فردا که شمشون بیدار شد، قدرت خود را از دست رفته دید. جماعت او را به راحتی گرفته و به زندان انداختند. در طول زندان موی سر شمشون مجددا بلند شد و در یک مهمانی که سران تشکیل داده بودند تا او را به دیگران از باب عبرتآموزی نشان دهند ناگاه شمشون ستونهای عمارت را از جای حرکت داد و سقف عمارت را بر سر خود و حاضران خراب کرد. این داستان که بطور خیلی خلاصه نقل کردم، تماما بر عقیدهی وجود نیرویی جادویی در مو دلالت میکند.
در بین مسلمانان نیز برخی از فرق صوفی، به موی بلند اهمیت میدهند و آن را «مظهر» میخوانند. این «مظهر» به عقیدهی برخی از فرق صوفی باعث میشود تا در زمان «حلقهی ذکر» و یا «سما» تمرکز و نوعی خلصه ایجاد کند و شخص را به معبود و معشوق متصل نماید و باعث تذهیب نفس گردد. هر چند در بنیاد اسلام و قرآن چنین عقاید و دستوراتی وجود ندارد و غالبا این عقاید از تفکرات عرفان هندی به عاریت گرفته شده، اما امروزه این عقاید در بین پیروان تفکرات تصوف وجود دارد، ولی رنگ و لعاب توتمی خود را از دست داده است.
با آنکه در قرآن چیزی مبنی بر بلند کردن یا کوتاه کرده مو وجود ندارد و تنها در یک مورد آن هم در اعمال مناسک حج به کوتاه کردن مو و ناخن بطور اصطلاحی اشاره شده است، اما در میان احادیث؛ روایات بسیاری در این خصوص وارد شده که بیشتر ریشههای توتمی در آنها دیده میشود. بطور مثال در روایات اسلامی آمده است که پیامبر اکرم(ص) چندین سفارش در مورد موی سر کودکان کرده است؛ که در زمانی مشخص موی سر کودک را بتراشند و هم وزن آن طلا یا نقره صدقه بدهند. زمان ذکر شده نیز در روایات مختلف است؛ از یک هفته بعد از تولد، تا یک سال در روایات هست. همچنین میگویند که پیامبر(ص) این روش را در مورد حسنین(ع) اجراء کرده است. امروزه نیز دیده میشود که بعضی افراد نذر خود را بر اساس موی سر خود یا فرزندشان مقرر میکنند. مثلا نذر میکنند که موی سر خود یا فرزند پسرشان را تا یک سال کوتاه نکنند و سپس در جایی مشخص مانند حرم امامان یا جایی مقدس، مو را تراشیده و به وزن آن طلا یا نقره صدقه بدهند.
مشابه همین روش را نیز در میان قبایل توتمپرست مشاهده میکنیم. بطور مثال در میان قبیلهی «فیجی» موی سر افراد نوبالغ قبیله را ضمن مراسم و تشریفاتی مذهبی میچینند که این مراسم با دستور و اجرای کاهن قبیله انجام میگیرد.
به هر روی این عقاید در مورد بلند کردن موی سر یا کوتاه کردن آن در هر آیین و دینی که باشد، ریشههای توتمپرستی دارد.
بلند کردن و رنگ نمودن ناخن نیز یکی از تابوهایی بوده که غالبا جادوگران قبایل مجاز به آن بودند. این عمل که روزگاری نشان قدرتهای مقدس بوده به مرور تبدیل به نشانههای شرارت و خباثت گردیده است. بشکلی که امروزه در تصاویر و نقاشیها، نیروهای شیطانی با ناخنهایی بلند و تیز به تصویر کشیده میشوند. ولی با تمام این اوصاف، امروزه بلند کردن یا رنگ نمودن ناخن هر دو جنبهی خباثت یا قداست خود را از دست داده و تبدیل به نوعی آرایش برای زنان درآمده است؛ در صورتی که تا چند قرن پیش بلند بودن ناخن، چه برای مرد و چه زن نشانهای از اهریمنی بودن فرد را داشت.
جدای از اینها، مو و ناخن در بین قبایل ابتدایی، نوعی فتیش نیز بوده است، که در جادوگریها از آن استفاده میشده. زیرا به عقیدهی توتمپرستان، مو و ناخن دارای بخشی از روح شخص است. به همین دلیل سعی میکردند تا مو و ناخن خود را به دور از چشم دشمنان بچینند و در جایی ناشناس مخفی یا دفن کنند تا مبادا به دست دشمنان افتاده و به بوسیلهی آن، شخص را دچار جادو نمایند. اتفاقا این عقیده، امروزه نیز در بین مردم رواج دارد و اکثر کسانی که مبادرت به جادو و دعانویسی میکنند، به مو و ناخن بسیار اهمیت میدهند.
مجددا در همین مورد میان روایات اسلامی، احادیث مختلفی را در آداب گرفتن ناخن و کوتاه کردن مو میبینیم که عینا برگرفته از افکار توتمیسم و فتیشیسم است. بسیاری سعی کردهاند که برای این روایات دلایل علمی اقامه کنند که مثلا: چون مو و ناخن قابل هضم در دستگاه گوارش نیستند از این رو در روایات آمده است که حتیالمقدور مو و ناخن را در شب یا در داخل منزل نگیرند و سپس آن را در زیر خاک مدفون نمایند. اگر چه هضم نشدن مو و ناخن بوسیله دستگاه گوارش یک موضوع ثابت شدهی علمی است اما واضعان و سازندگان اینگونه روایات، بیشتر تحت تاثیر افکار توتمی و فتیشی بودهاند؛ که در مبحث فتیشیسم بدان خواهم پرداخت که اصول این عقاید چیست و تا چه مقدار معتبر است.