دعوتنامه

بسم الله الرحمن الرحیم

قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیأ ولا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون ‹ سوره آل عمران آیه ۶۴›.

خداوند در هر مقطع و عصری به مقتضیات زمان‌، پیامبرانی را مبعوث نمود تا بشر را متوجه سه موضوع نمایند. اول: آن که خالق جهان و جهانیان رابشناسانند و مردم را به خالق یکتا و بی مثل و مانندی که همه موجودات را به علم واختیار و قدرت خویش خلق نموده توجه دهند، و آنان را از هر گونه اشکال و صور شرک و انبازسازی و کفر برهانند. (توحید و یکتا پرستی) دوم آنکه خبر از روز جزا و حسابرسی داده، تا مردمان بدانند که هر کرداری دارای پاداشی است و حساب هر عملی، حتی به قدر ذره ای در پیشگاه الهی ثبت و ضبط است، تا روزی که همگی در مقابل میزان الهی محشور گردند. (آخرت ورستاخیز جسمانی) و سوم آن که مردم را تشویق و ترغیب در انجام عمل نیک و صالح، نوع دوستی و برادری، صلح و امنیت اجتماعی و … نموده و از دشمنیها و عداوتها، حق کشی و بی عدالتیها، تجاوز و بی حرمتیها، قتل و غارتها و … بر حذر دارند. ۱

چنانچه تاریخ انبیاء و موقعیتهای زمانی و مکانی بعثت آنان، بخصوص انبیاء اولواالعزم را به دقت و به دور از ذهنیتهای از پیش القاء شده مطالعه کنیم، خواهیم دید که هرگاه این سه اصل در میان قوم یا ملتی بی رنگ شده، خداوند پیامبری را به جانب آنها فرستاده است تا آنکه، مردم خفته و غافل را که خالق خود را فراموش کرده و اشیاء و اشخاص حقیقی یا حقوقی را به خدائی گرفته یا واسطه‌ای بین خود و خدای خود اختیار نموده‌اند؛ و نیز از عاقبت اعمال خویش غافل شده و روز جزا را از یاد برده، یا اگرهم فراموش نکرده‌ا ‌ند، آن را به عنوان افسانه و اوهام پیشینیان خود می‌انگاشته و حدوث چنین واقعه‌أی را به دور از تصورات عقلی و علمی می‌پنداشتند؛ و یا آن که از انسانیت، نیک اندیشی و نیک کرداری فرسنگها فاصله گرفته و تازه به زشتیهای خود به هزار و یک دلیل و برهان خود ساخته، مهر صحت و درستی می زدند را به خود آورده و به یکتا پرستی و توحید دعوت نمایند؛ قیامت را یادآور شوند و با بیان قوانین الهی ، انسانیت انسان را احیاء کرده، بذر فلاح و رستگاری، آرامش و امنیت دنیوی و اخروی را بین مردم بیفشانند. نوح، ابراهیم، صالح،هود، لوط، یونس، موسی، عیسی، محمد و دیگر انبیاء ‹صلوه الله علیهم اجمعین› تماماً رسالتشان بر این سه محور استوار بوده. آنان دکان ساز و مبلغ خود نبودند؛ در پی کسب شهرت و قدرت، انحصارطلبی و مال اندوزی نبودند‌؛ بلکه آنان تنها رساننده‌ی پیام الهی و بیان کننده‌ی قوانین و حدود و در مجموع بیان کننده‌ی آن سه اصل به اشکال و طرق و زبانهای مختلف به سوی مردمان بودند۲ که نه تنها به سوی مردمان عصر خود بلکه برای آیندگان در تمامی قرون و اعصار.

اما باز هم؛ باز هم جمعی غفلت زده، دنیا پرست و انحصار طلب با گذشت زمان، پشت پا به قوانین الهی زدند و چون دستورات ذلال انبیاء را سد راه خود می دیدند، دست به تأویل و تفسیرهای رندانه و مغرضانه زده، و با کم و زیاد کردن قوانین و احکام الهی؛ وخرافه پردازیهای زیرکانه، مردم را از این سه اصل منحرف نمودند؛ ودینی که رشد و تعالی و آرامش و رهایی از زیر یوغ طاغوتها را برای بشر به ارمغان آورده بود، تبدیل به غل و زنجیرهای استحمار واستبداد واستثماریی به گردن و دست و پای بشر ساده دل و جاهل نمودند۳، و بدین وسیله سر مردم را به خاک بازی، به خون بازی، فرقه سازی، دسته بندی، به جنگهای زرگری، به بحثهای بیخودی، به فکرها و علمهای پوک وپوچ، به عشقها و کینه‌های بی ثمر، به گریه‌ها و ندبه‌های بی اثر، به دشمنهای واهی، به وعده‌های الکی بند کردند و کار بدانجا رسید که داخل برادران جنگ هفتاد و دو ملت بر پا شد.
هر ملتی آن سه اصل را رها کرد و رفت به سراغ قصه‌های مرده، خرابه‌های کهنه، استخوانهای پوسیده. توحید در کتابها مرد، به شکل کلمات و شرک در جامعه جان گرفت به شکل طبقات و دین فرقه فرقه شد و امتها قوم قوم. موسویت، رفورمیست، مذهبیون، صهیونیسم، اشکنازی، سپارادی، کاتولیک، ارتدکس، گرگوری، پرتستان، شیعه، سنی، امامی، حنبلی، اسماعیلی، شافعی، زیدی، مالکی،… و هر یک دیگری را ملحد و مشرک دانست و خود را موحد و مؤمن، و هر کدام برای اثبات حقانیت خود، داستانها ساختند و کرامتها تراشیدند و حکمها صادر نمودند وحماسه‌ها ذکر کردند و بدعتها بنا نهادند و کتابها نگاشتند و آنها را با واسطه یا بدون واسطه به خدا نسبت دادند۴. مردمان قطعه قطعه شدند و هر قطعه لقمه‌ای چرب، نرم، راحت الحلقوم برای فرعونها و نمرودها. فرعونها و نمرودهایی که اگر چه دیگر اسمشان فرعون ونمرود نبود، اما رسمشان فرعونی و نمرودی بود.

اکنون در عصری به سر میبریم که باز هم یکتا پرستی جایش را به اشکال مختلف شرک و کفر داده است؛ به گونه‌أی که چنان در روح و جسممان رخنه کرده که همچون اقوام معاصر انبیاء، ذره‌أی شک در صحتش نداریم و آن را عین فلاح و رستگاری و یکتا پرستی می‌انگاریم. از عکس العمل کردارمان غافل شده‌ایم و رستاخیز را جزء داستانهایی که برای کودکان نقل می کنند تا از شیطنتشان جلو گیری نمایند میپنداریم. برادری و دوستی، صداقت و راستگویی، امانت داری و حفظ حرمتها، نیک اندیشی و نوع دوستی، شفقت و همیاری، صلح وصفا صمیمیت، ایثار و از خود گذشتگی، غم خواری و دستگیری هم نوع،افتادگی و جوانمردی، و.. در میان جوامع کم رنگ شده و جایش را به دشمنی و عداوت، کذب و دروغ گویی، خیانت و تجاوز، دورویی و حیله گری، ظاهر نمایی و بی حرمتی، بد اندیشی و تبهکاری، جنگ و غارت و خون ریزی، سرکشی و ناجوانمردی، ضعیف کشی و استثمار، و… سپرده است و میرود بار دیگر همچون اقوام وملتهای پیشین خویش را به دست خود به پرتگاه هلاکت برساند.
امروز بیشتر از دیروز کمبود معارف زلال الهی را احساس می کنیم.
پس بیاییم؛ تمامی حرفها و خرافات و بدعتهای ساختگی، بحثهای پوچ و بی ثمر، اختلافات بی بنیان و اساس، و دسته بندیها و فرقه سازیها را به دور بریزیم و همگی به ریسمان الهی چنگ بزنیم.
به ده فرمان موسی، به نصایح روح بخش عیسی، به قرآن همیشه جاودان و انسان ساز محمد و در واقع به دین حنیف ابراهیم خلیل الله.

بیاییم جز خدای یکتا که خالق جهان و جهانیان است کسی را نپرستیم و جز او کسی دیگر را به کمک و یاری نگیریم و بین خود و خدا هیچ کس و هیچ چیز را حایل قرار ندهیم.

بیاییم تسلیم فرامینش باشیم و به دستوراتش گردن نهیمبیاییم به عاقبت اعمالمان بیاندیشیم و اطمینان داشته باشیم که کوچکترین کردارمان ثبت وضبط میگردد و دارای ثواب وعقابی می باشد و بر زندگی دنیوی و اخرویمان بی تأثیر نیست.

بیاییم از زشتیها و زشت کاریها رو بگردانیم و خود را به انسانیت حقیقی بیاراییم. خداوند آخرین پیامبرش را هزار و چهار صد و اندی سال قبل فرستاد و دیگر پیامبری نخواهد آمد، پس باید خودمان با استعانت از انوار الهی، به دور از اوهام و خیالات و آلودگیهای فرقه‌أی برای فلاح و رستگاری خود، جامعه و دنیایمان قیام کنیم و به مبارزه برخیزیم.

الراجی، عبدالحمید معصومی تهرانی

۴/۱۰/۱۳۷۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-ان الذین آمنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله و الیوم الآخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. بقره-۶۲ و مائده-۶۹ شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی ان لاقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه . شوری-۱۳
2-ما کان لبشر ان یؤتیه الله الکتاب و الحکم و النبوه ثم یقول للناس کونوا عباداً لی من دون الله و لکن کونوا ربانیین بما کنتم تعلمون الکتاب و بما کنتم تدرسون. آل عمران-۷۹ و ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین… . انعام-۴۸و کهف-۵۶
3- فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون. مؤمنون-۵۳
4- فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمنا قلیلا، فویل لهم مما کتبت ایدیهم و ویل لهم ممایکسبون. بقره-۷۶

فهرست