سلسله دروس ادیان و مذاهب؛ مبحث تابوها۳

دسته بندی : دروس

سلسله دروس ادیان و مذاهب تحت عنوان: بررسی ریشه‌ها و علت‌های عقاید و مناسک دینی
مبحث تابوها۳

بطور کلی افرادی که موقتا تابو می‌شوند را می‌توان به ۳ دسته تقسیم کرد

۱- زنان در حال عادت ماهانه و حالت نفاس بعد از زایمان.
2- مردگان و بازماندگان اموات.
3- کسانی که مقررات تابویی را نقض کنند.

نخست زنان تابو است؛ که فرازر شرح بسیار مبسوطی در باره‌ی تابو بودن زنان در حالت عادت زنانگی و دوران بعد از زایمان بیان کرده است. شاید علت تابو شدن زنان در آن اوقات، خونی باشد که از آنها ترشح می‌شود، زیرا خون همانگونه که در مبحث آنی‌میسم عرض کردم یکی از چیزهای تابو است.

برخی قبایل توتم‌پرست، زنان را بعد از زایمان مدت سه‌ ماه، و گاهی مادامی که به بچه شیر می‌دادند، ناپاک و تابو می‌شماردند. در میان قبایل عقب مانده‌ی آلاسکا مرسوم بوده است که زنان بعد از زایمان، مدت زیادی باید در یک خانه‌ی در بسته به تنهایی زندگی کنند؛ زیرا آنان او را در آن حال ناپاک، تابو و خطرناک می‌شمارند.

اینگونه تابوها درباره‌ی زنان در میان سیاه‌پوستان عقب مانده‌ی آفریقا نیز رواج دارد. قبایل «یورویا» زنان را در حال حیض نجس و تابو می‌دانند و نمی‌گذارند او در خانه و کلبه دست به کاری بزند؛ او نباید در آن وقت گوشت بخورد و یا با مرد تماس جنسی برقرار کند. هم چنان زنان را در دوره‌ی بعد از زایمان(نفاس)، مادام که او به بچه شیر می‌دهد، تابو می‌دانند.

مشابه همین تفکرات در اقوام مختلف گذشته نیز مشاهده می‌شود که به مرور با ظهور ادیان متکامل، جزو عقاید و قوانین آن درآمده است. در قوانین یهود نیز تقریبا همین موارد وجود دارد که در کتاب خروج و لاویان بدانها اشاره گردیده است. اما در کتاب اوستا، نه‌تنها چنین مواردی را مشاهده نمی‌کنیم، بلکه زن دارای حقوقی مساوی با حقوق مردان است و در جامعه به همان اندازه‌ای می‌توانست موثر واقع باشد که یک مرد می‌توانست منشا اثر گردد. اراده‌ی زنان چه تا هنگامی که در خانه‌ی پدری بودند و چه هنگامی که شوهر کرده و به خانه‌ی شوهر می‌رفتند، استقلال داشت و قادر بود تا از خرد و درک، واقعیت و حقانیت خود را به ثبوت رسانیده و تحمیل کند.

البته بر اثر عوامل و علل بسیار، پس از زرتشت، به ویژه در زمان ساسانیان که همه چیز رو به انحطاط رفت، مقام اجتماعی زنان و حقوقشان نیز دستخوش این انحطاط شد و متاسفانه زنان دیگر از آن حقوق اولیه و آزادگی و مقام اجتماعی بهره‌ای نداشتند. در این هنگام است که زن بخاطر حیض و نفاس محکوم به دوری از اجتماع و حبس در مکانی دربسته می‌شود.

در زمانی که در یونان باستان، روم، چین، سومر و بابل، هند، مصر و میان اعراب، زنان از حقوق اجتماعی بی‌بهره بودند و در خانواده و اجتماع حقوقی نداشتند و تا حد قابل توجهی مادون مردان به حساب می‌آمدند، در ایران عصر اوستا، ملاحظه می‌کنیم که مردان و زنان شانه به شانه‌ی هم، از همه‌ی حقوق و شئون اجتماعی یکسان برخوردارند. فضیلت و درستی و راست پنداری است که افراد را از هم متمایز می‌سازد. همه‌ی مردان و زنان راست پندار، کوشا، نیک کردار و آزاده در یک مقام و موقعیت اجتماعی قرار دارند؛ و زشت کرداری، تنبلی، بدخیمی و راهزنی است که ملاک بی‌حقوقی در اجتماع و طرد افراد می‌شود و در این میان جنسیت معنا و مفهومی ندارد.

در یونان باستان که از آن به مهد تمدن و آزادی بشرش یاد می‌گردد؛ زن هیچ مقام و موقعیتی نداشت. در خانه‌پدر و پس از آن در خانه‌ی شوهر، چون بنده و کنیزی بود. پدر به هنگام شوهر دادنش رای و خواست او را در نظر نمی‌گرفت و اصولا هیچ دوشیزه‌ای حق مداخله در سرنوشت خود را نداشت. صاحب اراده نبود و آراء پدر یا شوهر برای دختران و زنان اعم از خوب و بد لازم‌الاجرا بود. در بسیاری دیگر از نقاط نیز چنین رسمی وجود داشت. اما با توجه به قسمت بسیار جالب توجهی که در گاتاها یا سرود‌های زرتشت برای ما به یادگار مانده و یکی از کهن‌ترین سرودهای اوست، ما با وضوح و روشنی به عقاید وی درباره‌ی ازدواج و آزادگی اراده‌ی دوشیزگان در انتخاب شوهر پی می‌بریم. در اوستا موارد بسیاری را می‌توان یافت که تاکید بر تساوی حقوق زنان و مردان دارد.

اما متاسفانه پس از عصر اوستا، زنان کم کم از آن مقام برجسته‌ی خود به زیر کشیده شدند و حتی حقوق زن و مقام اجتماعی‌اش در عصر هخامنشی با عصر اولیه‌ی اوستایی قابل مقایسه نیست. در زمان ساسانیان با اشاره‌ای که در ابتداء شد، زنان نیز مشمول آن انحطاط سریع شدند. «وندیداد» که حاصل جناح افراطی مذهبیون و موبدان متعصب و کج‌اندیش آن عصر است، نشان می‌دهد که مقام زن از آن شایستگی تا چه حد نزول کرده است. هر چند گروهی در صدد زنده کردن و احیای قوانین اوستایی بودند، اما در آن آشوب انحطاط، صدایشان به جایی نمی‌رسید. زن دیگر سرور و کدبانوی خانه نبود؛ تعدد زوجات و کنیزگیری شایع شد. دختران از خود اراده‌ایی نداشتند و قوانین طلاق سست بود و دست مردان دوران انحطاط، در بیداد باز. اینها نقاط قوت و ضعف این مزر و بوم است که استاد ارجمند هاشم رضی، زیبا و رسا، مستند و مستدل بدانها بطور مفصل اشاره کرده و مورد بررسی قرار داده است.

متاسفانه طبق مدارک و مستندات بدست آمده از دوران ساسانی، مشاهده می‌کنیم که در آن دوران مردان، زنان خود را برای مدتی به هم قرض می‌دادند. عمده مدارکی که از آن دوران بدست آمده حاکی از اختلاف بر سر زنان استقراضی است. بدین معنا که فردی همسر خود را به دوست خود برای مدتی قرض می‌داده و در آن مدت آن مرد به زن دلبستگی پیدا کرده و از بازگرداندن زن خودداری می‌ورزیده است و این اختلاف به دادگاه کشیده می‌شده.

والله گاهی که به برخی از این موارد تاریخی برمی‌خورم، می‌خواهم سر به بیابان بگذارم. تاسف‌بارتر آنجاست که مشاهده می‌کنیم، همان مسایل قرض زنان در دوران ساسانی را به اسم پیامبر(ص) و ائمه(ع) وارد دین کرده‌اند. بروید کتاب وسائل الشیعه را باز کنید؛ تنها یک باب مفصل تحت عنوان «قرض الفرج» در آن می‌باشد که غالبا برگرفته از همان رویه و افکار مغان و موبدان و آخوندهای کج‌اندیش ساسانی است. آخر بازی با دین و نام پیامبر(ص) و ائمه(ع) تا چه حد؟ لعنت بر این همه تفکر و اندیشه‌ی شهوت‌آلود. بنده به صراحت عرض می‌کنم که عمده احادیثی که در این خصوص و موارد مشابه وارد شده مجعول و نامعتبر است. هر کس از آقایان خلاف این را می‌اندیشد، بنده حاضرم در فضایی آرام و خالی از هرگونه هوچی‌بازی، با سند و مدرک معتبر اثبات کنم که چنین نیست. چرا سعی داریم هوس‌رانی و شهوت‌پرستیهای خود را رنگ و لعاب دینی بزنیم؟. این چگونه ایمان به خدا و قیامت است که با نگاهی و کلامی برباد می‌رود؟!. عزیزان فکرتان را اصلاح کنید. تا زمانی که فکرمان را اصلاح نکنیم، جامعه‌مان را نمی‌توانیم بسازیم.

دوم تابوی مردگان

در نظر قبایل بدوی، مردگان و جسد آنها خطرناک و تابو شمرده می‌شوند. فروید از کتاب تابوی فرازر نقل کرده که او در آن کتاب گفته است: «می‌توان گفت که در میان بیشتر اقوام بدوی، تابوی مردگان دارای حدت و صولتی خاص است؛ و این هم از نظر عواقبی است که تماس با اموات ببار می‌آورد و هم از لحاظ طرز رفتار با بازماندگان متوفی. در میان قبایل «مائوری» همه‌ی کسانی که به مرده دست زده و او را لمس کرده‌اند، یا در مراسم تدفین او شرکت نموده‌اند، تابو و نجس می‌شوند و از هر نوع معاشرت با دیگران محروم می‌مانند. کسی که در اثر تماس با میت آلوده شده است، اگر به خانه‌ای وارد شود یا به شخص و یا چیزی دست بزند، آنها را نجس می‌کند. او حتی نباید با دستهای خود‌، که به علت نجس شدن قابل استفاده نیست غذا را لمس کند. غذا را جلوی او روی زمین می‌گذارند و او در حالی که دستهای خود را در پشت سر بر روی هم گذاشته، با لب و دندان باید از عهده‌ی کار برآید. بعضی اوقات اجازه می‌دهند که کسی دیگر به او غذا بخوراند…. وقتی که دوران عزلت و تابو بودن او تمام شود و بتواند با دیگران معاشرت کند، کلیه‌ی ظروف و اشیائی که در طی آن دوره مورد استفاده‌ی او قرار داشته نابود می‌گردد و لباسهایی که در آن مدت بر تن داشته، به دور افکنده می‌شود.»

امروزه نیز کم و بیش همان عقاید بدوی در بین پیروان ادیان متکامل وجود دارد که بارزترین آن در دین یهود به چشم می‌خورد. در قوانین دینی یهود، لمس میت باعث نجاست می‌گردد و باید کسی که مرده‌ای را لمس کرده مدتی از اجتماع دوری نماید. همچنین یکی از قوانینی که برای کاهن بزرگ یهودیان لازم الاجراء است، عدم حضور و نزدیک شدن به مرده است، حتی اگر آن مرده پدر یا مادر یا از نزدیکان وی باشد، کاهن بزرگ نباید به آن نزدیک شود. این قوانین تماما برگرفته از همان عقاید تابویی است که قبایل توتم‌پرست ابتدایی بدان اهمیت می‌دادند. اما این افکار در قرآن وجود ندارد و مسایلی که تحت عنوان مسح میت و غسل مسح میت مطرح می‌گردد و غالبا مبنای روایی دارند، به احتمال قوی برگرفته از همان عقاید ابتدایی است.

سوم، افردی که تابوها را نقض کنند.

مورد سوم از تابوهای اشخاص، کسانی هستند که مقررات تابویی را نقض کنند و آداب مربوط به تابوها را رعایت ننمایند،خودشان هم تابو و ناپاک می‌شوند. بدین معنا که اگر کسی مرتکب چنان کاری شود، مثلا از توتم استفاده کند و یا برخی از مقررات تابویی را نادیده بگیرد، خود نیز تابو شده و بر اساس تمردی که انجام داده است مورد مجازات قرار می‌گیرد. زیرا او در آن حال دارای صفت تابویی خطرناکی می‌شود.

در حقیقت اینگونه قوانین تابویی در قبایل توتم‌پرست، مبنا و پایه‌گذار وضع قوانین فردی و اجتماعی، در ادیان متکامل و سپس در جوامع متمدن بشری گردیده است. از این رو است که دورکهیم گفته است: توتمیسم ابتدایی، نفوذ و تاثیر بسیاری در زندگانی اخلاقی، اجتماعی و دینی جوامع متمدن دارد. آنچه در افکار ما می‌گذرد مانند مفاهیم زمان، مکان، افکار عمومی و قوانین فرهنگی، همه را مدیون دین توتم هستیم. دین توتمیسم اساس علم جهان شناسی است، ریشه زندگانی اخلاقی و اجتماعی و قضایی انسان در آیین ابتدایی توتم‌پرستی است. امور ممنوعه یا تابو‌های ابتدایی، پایه و نماینده اشکال اولیه‌ی قوانین اجتماعی و دینی است.

فهرست