پاسخ به پرسشهای آقای محمد نوریزاد
پرسش های من، گرچه گاه از حوزه ی متداول مراجعات دینی مردم دور می افتد، باورم اما بر این است که در عالم، هیچ پرسشی یافت می نشود که داٌب دین براو بار نگردد. پس، صراحت نهفته در این پرسش ها را برمن ببخشایید و صبورانه به پاسخگویی آنها همت فرمایید. پرسش های من، برآمده، وگزیده ی مختصری از هزار هزار سخن پنهان مانده در سینه ی مردمی است که این روزها، چشمی از امید به آستان شمایان دارند و متاسفانه، بخش وسیعی از امید خود را به کارکردهای این دینی که جمهوری اسلامی ایران برانتشار آن اصرار می ورزد، از دست داده اند . اگر به پاسخگویی یک یا چند پرسش متمایل نبودید، به هرچه که مقدور شریفتان است پاسخ گویید . مهم، مشارکت حضرت شماست در این داد و ستد علمی و اجتماعی :
بسمه تعالی
با سلام و تحیت
جا دارد پرسشهای شما را دیگر مراجع گرام پاسخ گویند. لکن چون از این کمترین پرسش نمودهاید، سعی میکنم به طور مختصر و بدون جانبداری از دسته و گروهی خاص، آنچه که به نظرم میرسد را اشارهوار عرض نمایم.
دنیا از نگاه دین مبین اسلام، و از نگاه شخص حضرت شما یعنی چه؟ تا چه اندازه دنیا را می شناسید؟ چند سفر به سایر کشورها و یا حتی به شهرستان های داخل کشورمان داشته اید؟
دین، ساختاری متشکل از متون بنیادی و گزارههای تفسیری و تشریحی دارد. اینجانب بر آن خواهم بود از متون صریح و غیر تشکیکی دین پاسخ جنابتان را عرض نمایم. چنین است که از قرآن مجید بهره خواهم برد، که تا آنجایی که می توانیم از فهمی اصیل در درک و دریافت معانی دینی بهره ببریم.
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ* وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ* (الذاریات-۲۰و۲۱) خداوند حکیم بر آن است که انسان، “خود” به معانی آنچه که در این آفرینشگری خداوندی بر انسان هویدا میشود دست یابد. چنین است که خداوند، معنایی جز آنچه که انسان -آن هم انسانی که شانیت آن را یافته است که معانی را درک کند و بفهمد- را بر معنایی دیگر مقدم نمیدارد. چرا که همین انسان است که معنای “دین” را درک میکند؛ پس چرا نتواند حقانیت معنای چیزی دیگر را بیابد؟! موقن بودن و یا بصیرت به خرج دادن، از اعمال انسانی مگر نیست؟ و مگر این فریادهای سنگین “افلا…” جز به خویش آمدن و خود یافتن، توجیهی دیگر میتواند داشته باشد؟. آیا برای کسی که میخواهد فیها خالدون، بهشتی شود که جایگاهی برینتر از آن نخواهد بود، توقع آن نیست که “خود” بدان جایگاه رهسپار گردد؟ چرا باید معنای “دنیا” را جز به تنبه و تذکر که چشم بچرخانید و بیابید، در گزارهای صریح و بی ابهام از “دین” بخواهیم؟. آیا جز این نیست که کسانی که چنین میخواهند گویی اصلا از دین خبری ندارند؟!! کسانی که جواب چنین پرسشی را صرفا از گزارههای برخاسته از فهم و درک و دریافت گذشتگان میجویند، و مدعی هستند چنان معنایی سخن “دین” است، در اشتباهی بزرگ هستند. چرا که در انسانی بودن آن فهم و درک از پرسشهای بنیادین بشری شکی نمیباشد، و روا نیست انسان عالم -که انسان امروزین قطعا از انسان های پیشین عالمتر است- از جهل نسبی پیشینیان، بت پرستوار، تبعیت کند. بر ما باد، با تدبر در آفرینش خداوند، خود را و دنیای خود را بشناسیم و بر سبیل” قسط” آن را بسازیم.
دو :
از نقطه نظر جنابعالی، چرا باید از جهات اجتماعی و امنیتی و اقتصادی، میان یک مرجع تقلید، و یک استاد کهنسال و کم نظیرفیزیک و شیمی و ادبیات، یا یک پزشک مجرب، یا یک مهندس کارفهم، ویک مدیر خردمند، فاصله ای به وسعت بی کرانگی باشد؟ آیا این فاصله ی انکار ناپذیر، جزیی از بایستگی های دینی است؟ یا نه، مردم چون بجای فرمول های فیزیک و شیمی، از دهان علما و مراجع ما، احادیثی از رسول گرامی اسلام و امامان شیعه و آیات قرآن می شنوند، این عزت و اعتبار اجتماعی را با آنان همراه کرده اند؟ چرا باید همان استاد کارآمد و کهنسال، با اعتنا به پشتوانه ی علمی درخشان خود، درحاشیه های این عزت و اعتبار بایستد، و مراجع ما و علمای ما در متن مستقیم آن باشند؟ چرا او، با شکایت مختصر یک رهگذر، به پشت میله های زندان در می غلتد، ومثلا مراجع ما از هرشکایت، مصون و درامان باشند؟ چرا آن استاد کارآمد، مطلقا از امنیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برخوردار نیست؟ وعمده ی علمای ما و بویژه مراجع ما، به دیوار بلندی از این برخورداری ها تکیه زده اند؟ چرا باید یک مرجع، وحتی یک طلبه ی نوپا، مقدس باشند، و او، برکنار ازاین تقدس باشد و در ردیف همگان؟
مایلم جواب این گلایه را -نه پرسش- و این دغدغه ذهنی جنابعالی و مردم شریف میهنمان را چنین جواب دهم: آنچه بر روی بنای بنیادین رنج و مرارتهای پیامبران(ص)، بعداز آنها ساخته شده است -همیشهی تاریخ- جز بنایی کج و معوج از دنیاطلبی و دکانسازی حاملان کتاب مقدس آن دین نبوده است. چرا که هر کس به هر اندازه دانش و تقوا هم که مسلح باشد، نمیتواند مدعی شود، مجموعهای که خود را یک طبقه میداند و برای خود شیوه و مرام و مسلکی خاص میسازد -که برآمده از سنت انسانی است و نه سنن الهی- راهی و سرانجامی جز آنچه در ادیان ابراهیمی به خصوص مسیحیت دیده شد، داشته باشد. محمد(ص) در مقام پیغمبری، برای خویش شانیت و تقدسی فراتر از افراد جامعهی خود قایل نبود؛ و این کلام:”أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ(ابراهیم-۱۱ و کهف-۱۱۰ و فصلت-۶)” و “فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى(نجم-۳۲)” اذعانی است براین حقیقت. او خود را متمایز از مردم جامعه نمیدانست؛ در میانشان زندگی مینمود، برای امرار معاشش دوشا دوش دیگران کار میکرد، و اگر فردی که او را نمیشناخت به مسجد وارد میشد، قادر نبود پیامبر(ص) را از میان حضار تشخیص دهد.
سه :
معروف است که علامه ی حلی – که خدایش او را رحمت کناد – دستور فرمود چاه آب منزلش را با خاک پرکنند، تا او، فارغ از داشتن یا نداشتن آن چاه، به پرسشی درهمان خصوص پاسخ گوید. از نگاه شما، برای پاسخگویی به این پرسش که : ” زندان انفرادی شکنجه است یا نیست؟ یا : زندان انفرادی در نظام اسلامی ما، حرام است یا حلال؟ ” آیا ضرورتی برای حضور چند ماهه مراجع ما و علمای ما در یک سلول و فضای کوچک، آنهم نه در زندان، که در کنجی از بیت شریفشان، احساس نمی کنید؟ البته با این تجسم هماره که افرادی در هیبت بازجویان نظام مقدس، مرتب برآنان تحقیر و ناسزا می بارند و به وقت ضرورت، آنان را با مشت و لگد می نوازند. اگر از نوع پرسش من، احساسی از گزش و توهین به ذهن مبارکتان راه یافت، با تلمیح این سخن که : گزش پرسش من کجا و فحش های ناموسی و ضرب و شتم سربازان گمنام کجا، به ذات مبارک تسکین دهید.
گزندگی این پرسش از شیرینی تمام لذایذی که خداوند تبارک و تعالی در دانستن و فهمیدن به انسانها ارزانی داشته است، گواراتر بود. آری! چرا “نباید”؟ همگان را، و خصوصا همه کسانی که از منیت، پرده بر دیدگانشان افتاده است و مثال آیهی شریفهی :”الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً”(کهف،۱۰۴) میتوانیم باشیم را فرا میخوانم بر ژرفنگری عالمانه، مخلصانه و جانگدازی در دریافت معانی بلند آنچه خداوند بیهمتای مهربان فرمان داد: “عَبَسَ وَتَوَلَّى* أَن جَاءهُ الْأَعْمَى* وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى”. این کمترین از سال ۱۳۶۸ بارها حبس و توهین و تحقیر و شلاق را تجربه کردهام و دقیقا متوجه فرمایش شما میشوم. لکن شما و دیگر دلسوزان را توجه میدهم که حاکمان امروز خود زنداندیدههای دیروزند. بنابراین باید از خود این سوال را بپرسیم که به چه دلیل و علتی، زندان دیدها، شکنجه شدهها، توهین و تحقیر شدههای دیروز؛ امروزه که بر مسند حاکمان و زندانبانان گذشتهی خویش نشستهاند، رفتاری به مراتب خشنتر از سلف خود را در پیش گرفتهاند و آن “تجربیات” گذشته، تاثیری در ایجاد محبت و عطوفت و اندیشهای که همنوعش را دوست بدارد، به افکار و خواستهها و گرایشاتش احترام قایل شود، برای شادی، موفقیت، آزادی و استفاده از فرصتهای زندگیساز همنوعش قلبش بتپد؛ و برای گرفتاری، غمگینی، اسارت و فرصتسوزیهای زندگی همنوعش، آشفته شود، آرامشش سلب گردد و گریبان بدرد و خود را سرزنش کند، نداشته است؟.
چهار:
از نگاه شما، آیا جهان بینی مراجع ما، اگرکه عمر شریفشان را در بیت و شهر خود سپری کنند، با جهان بینی همانان، آنجا که از کشورهای گونه گون جهان دیدن فرمایند و از نزدیک با داشته ها و نداشته های ایمانی و دنیاوی مردمان جهان آشنا شوند، تفاوت می کند یا نه؟ اگرنه، به چه دلیل؟ واگر بله، چرا مراجع ما تا کنون درعرصه های دینی جهان حضور نیافته اند و با توده ی مردم جهان و اندیشمندان و بزرگان دینی آنان از نزدیک و بی واسطه ارتباط برقرار نکرده اند؟
بله؛ و قطعا تفاوت خواهد کرد. چرا که نمیتوان هیچ تفاوتی بین یک مرجع دینی و یک دانشمند علوم طبیعی در بنیادهای اندیشهورزی قایل شد، به شرطی که ابتداء مطلقهای ذهنیش را به کناری بگذار. خداوند هرگز چشم چرخانی بر آیاتش را مختص گروهی خاص قرار نداده است “فارجع البصر”(ملک،۳). اگر بشریت در دورهی معاصر -و این چند قرن- توانسته است با عمل به آنچه خداوند “فرمان” داده که :” قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف….” به دیدهوریای نائل شده باشد که شناختش از آفاق و انفس از تمام ساحت هزاران سالهی تمدنهای بشری بیشتر گشته است؛ چگونگی حصول به این دانش جز آن نبوده که بشر به این سطح از آگاهی رسیده است که باید ذهن را تا آنجا که میتواند تهی از برداشتهای مطلقگرایانهی پیشین کند و نخواهد با روش غایت شناسانهی ارسطویی، سعی در توجیه آنچه که خود میخواهد بنماید؛ بلکه باید بیطرفانه و بدون مطلقگرایی، آمادهی پذیرش خطای خویش در تعبیری که از پدیدههای پیشرو دارد، باشد.
بنابراین آنچه شما بدان اشاره کرده اید، رفتاری است که خداوند نیز از ما خواسته است که فرمودند الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَالَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ(زمر-۱۸).لذا آنچه که دغدغه شما نیز هست در حقیقت عدم رعایت کلام باری تعالی است.
پنج :
به نظرشما، اگر که طالب سفر و مطالعه ی عینی آثار جهان نباشید، آیا این جهان بینی، با خواندن کتاب و دیدن فیلم و شنیدن اخبار، میسر می شود؟ مفهوم ” سیروا فی الارض” آیا در کیفیت فتاوای یک مرجع تاثیر دارد یا ندارد؟
با عنایت به آیهی شریفه “هل یستوی الاعمی والبصیر”(رعد-۱۶)جواب این سوال شما در پاسخ پیشین و پسین داده شده است.
شش :
اگر مردم ایران با هزینه ی شخصی خود، بخواهند مراجع ما را به یک سفر دور دنیا دعوت کنند، آیا شما از ذات و برآیند این سفر استقبال می فرمایید؟ چرا نه و چرا آری؟
خیر موافق نیستم. زیرا افرادی که همه امور را بر اساس “حق مطلق” و “باطل مطلق” میسنجند که مبتنی بر خبر است نه “تفقه”، “تامل” و “تجربه علمی” که در نزد چشمان مشاهدهگر قرار دارد؛ دیدگانشان برای سیر آفاق آن نوری را ندارد تا تامل و تدبرشان از آنچه میبینند تاثیری بر اندیشه و فهم آنان گذارد و این عمل تنها هدر دادن هزینهای است که میتواند نسلهایی پربار و بینا را برای آینده به ارمغان بیاورد.
هفت :
خود شما، آیا یک مرجع جهان دیده و جهان گشته را به مرجعی که از بیت و شهر خود چندان فاصله نگرفته، ترجیح نمی دهید؟ به فرض یکسانی مراتب علمی و تقوی و صیانت نفس هردو.
طبع بشر چنان است که اگر با ذهن پیش ساخته، متعصب و مطلقانگارانه به دانش خود، به دیدن جهان و گشتن به دور آن بپردازد، جز برای اثبات آن باورهای مطلق خویش، سعی نخواهد کرد. بنابر این شرط “جهان دیدگی” الزاما نمیتواند متضمن “واقع بینی” گردد.
هشت :
مراجع ما عمدتا در سخنان خود از واژه های ” باید و نباید ” بهره ی فراوان می برند. که : مسئولان باید فلان کنند. ومردم باید یا نباید بهمان باشند. اولا چرا این بایدها و نبایدهای مراجع در محدوده ی توصیه های اخلاقی متوقف می ماند؟ ثانیا این ” باید ها و نباید ها ” ، آنجا که به خود آنان مربوط می شود، چرا بی مخاطب می ماند؟ مثل این که بگوییم : یک مرجع، باید از درد وداغ مردم، از نزدیک، و بی واسطه ، آگاه باشد . و باید به حساسیت های همه جانبه ی آنان ورود کند. یک مرجع باید شجاع باشد و نباید با پناه بردن به آموزه هایی چون تقیه و مصلحت، از کنار واجبات حتمی اجتماعی، بی تفاوت گذر کند. یک مرجع باید همه ی مردم را بویژه پسران جوان و دختران جوان جامعه اش را بشناسد، و آن سوتر از موکدات دینی، واقعیات این عرصه را فهم کند، و تنها به صدورتوصیه های اخلاقی بسنده نکند. یک مرجع باید غمخوار پیروان سایر ادیان و حتی به فکر مشرکان و کمونیست های کشورش و بی دینان جهان باشد و برای فهم و اعتقاد آنان احترام قائل شود و به سهم خود برای آنان کرسی های روشنگری تدارک ببیند.
با در نظر گرفتن همه پاسخهای پیشین، عنایت داشته باشید که یک مرجع، انسان است. هر انسانی اگر در تار تنیده شدهی مطلقگرایی “این حق است و غیر آن باطل” قرار گیرد، راهی جز دوری از واقعیت و حقیقت نخواهد داشت. آری؛ مسند مرجیعت بزرگوار، امروزه از خود آنان جلوتر است و گویی ایشان بر میراث بزرگانی چون علامه حلی و شیخ مفید تکیه زدهاند و نمیدانند که حقیقتا درد را نمیدانند و درد مردم را چاره نمیتوانند. که اگر میدانستند روزگاری دیگر را شاهد بودیم.
نه :
علما و مراجع ما، بارها درجانبداری از شیعیان مدینه و این که آنان از داشتن یک مسجد برای برگزاری آزادانه ی شعائرشان بی بهره اند، به دولت عربستان سعودی اعتراض کرده اند. که البته درجای خود امر پسندیده ای است و قابل امتنان. اما چرا روزی که جلوی چشم همانان، خانقاه دراویش را در قم، با خاک یکسان کردند، به مسئولان کشورمان اعتراض نکردند؟ مشابهت خواسته های دراویش کشورمان به جمهوری اسلامی ایران، مگر مثل خواسته های شیعیان مدینه به حاکمان عربستان سعودی نبوده ونیست؟ آیا شما موافق تخریب آن خانقاه بودید؟ آیا با زدن این برچسب که : خانقاه دراویش قم، مرکز فتنه بوده است، می توان کلیت آن را برچید و مردمش را در برابر چشم جهان عقل، به هیچ گرفت؟
علت سکوت را باید خود آقایان مراجع پاسخ گویند. ولی شخصا با آنگونه رفتارها موافق نبوده و نیستم و اساسا چنین رفتارهایی تنها نشان دهندهی عدم وجود منطق و دلیل متقن و صحیح است. در طول تاریخ هیچگاه چنین رفتارهایی نتوانسته جلوی انتشار افکار، گرایشات و تغییرات اجتماعی –ولو انحرافی- را بگیرد.
ده :
درنگاه شما، جامعه ای که بانوانش حجاب کامل یا مقبول اما اجباری دارند، و نمازهای جماعت مردمانش با شکوه است، و مجالس مذهبی اش پررونق، و حسین حسین گفتن ها و بر سروسینه کوفتن هایش مدام، و نماز شبش برقرار، اما روند جاری این جامعه، مبتنی است بردروغگویی و دزدی و بی نظافتی و ریاکاری و چاپلوسی و اسرافکاری و حرامخواری، آیا این جامعه، برتری دارد به جامعه ای که مردمش، نه خدا را باور دارند و نه حجاب را رعایت می کنند و نه آداب دینی را قبول دارند، اما عمدتا راست کردار و پاکدست و منصف و بی ریا و اهل نظافت اند؟ از نگاه شما، خداوند اگر بنا برانتخاب بگذارد، کدام یک از این دو جامعه را برمی گزیند و انگشت برتری برآن می نهد؟ دراین مثال، جامعه ی اول، خود ما هستیم که سخت گرفتار ظاهر دین شده ایم و به جایی نیز نرسیده ایم. جامعه ی دوم، مردمان کشورهای غرب و مردمان کشورهایی مثل ژاپن و حتی کشورمسلمان اما آزاد ترکیه اند. که از جهات انسانی و اجتماعی از ما فاصله ای نجومی دارند و پیروان عقاید مختلف و بویژه مسلمانان در این کشورها از امنیت کم نظیری دربرپایی شعائرشان بهره مندند .
این پرسش شما یکی از مباحث مهم و اساسی است که نمیشود در چند جمله بدان پاسخی در خور داد؛ اما آنچه که مسلم است، جامعهای که به هر دلیلی بیاموزد که “درونش” با “بیرونش” برای امرار معاش و در امان ماندن از شداید زندگی میبایست فرق داشته باشد، ناخودآگاه به “دورویی” و “ریاکاری” درخواهد افتاد. بهر روی بهتر میدانم که دانشمندان علوم اجتماعی، به خصوص حوزهی روانشناسی اجتماعی، که فقیه در حوزهی آسیبهای اجتماعی میباشند به شرح و بررسی این مهم بپردازند و امثال بنده با مراجعه به تحلیلهای ایشان، میبایست به توصیه ها و دستورات آنان عمل کنیم.
یازده :
چرا علما و مراجع ما، آنقدر که به حجاب یا بی حجابی بانوان حساسند، مثلا به دزدی ها و دروغگویی های مسئولین حساس نیستند؟ آیا اسلام از بی حجابی و بدحجابی بانوان بیشتر آسیب می بیند یا از دغلکاری های بزرگان حاکم؟
آنچه که شما اشاره فرمودید تنها مبتلابه روحانیت ما نیست بلکه درد مشترک در تمام ادیان است و مرا به یاد جمله خانم سوزان ارتس میاندازد که گفته اند: “روحانى نسبت به برهنگى و رابطه طبیعى دو جنس حساسیت دارد، اما از کنار فقر و فلاکت مىگذرد”.
دوازده :
چرا مراجع و علمای برجسته ی ما، هنوز که هنوز است، احکام برده داری را که در دوره های دورجوامع اسلامی رایج بوده، لغونکرده اند و آزادانه، احکام قرآنی برده داری را امری سپری شده و تاریخی اعلام نمی کنند؟ آیا شما معتقدید هرچه در قرآن آمده، ابدی و لایتغیراست؟
قرآن ابدی و لایتغیر است. لکن این انسان است که در طول تاریخ بر اساس تجربیات علمی و اجتماعیاش تدّبر و دیدگاهش تغییر میکند. دلیل این احکامی که از زمانه ما دور است این میتواند باشد که ساختار اندیشه دینی ما همچنان در دوران مرحوم شیخ مفید ساکن مانده است و مطلقانگاریهایی که دامن زعمای مذهبی را گرفته اجازه نمیدهد تا دیدگاههای خود را با توجه به شرایط روز مجددا مورد تشکیک و بررسی قرار دهند. همین اشکال حضرتعالی اثبات میکند، جماعتی که قادر نیست تغییرات فکری و تحولات و خواستههای اجتماعیی محیطی را که در آن سالهاست زندگی میکنند ببینند و درک نمایند؛ قطعا جهانگردی و جهاندیدگی تغییری در افکار و نظراتشان ایجاد نخواهد کرد.”وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ” (فاطر-۲۲)
سیزده :
دستگاه قضایی ما، هراز گاه، حکم به سنگسار زنان زناکار می دهد و آبروی ما را در جهان عقل، به مضحکه در می اندازد. به نظر شما چرا مراجع ما و دستگاه های دینی ما– مثل حوزه های علمیه – به صدور یک چنین احکامی اعتراض نمی کنند؟
در اسلام هیچ حکمی تحت عنوان سنگسار وجود ندارد. برای اطلاع بیشتر میتوانید به مبحث “سنگسار بدعتی سخیف” مراجعه فرمایید.
چهارده :
آیا مراجع ما از ماموران امنیتی ای که به بیت آنان رفت و آمد دارند، می ترسند؟ آیا این ماموران، مستقیم یا غیر مستقیم، خط قرمزهایی را برای تحکم می کنند؟ خود جنابعالی آیا درهمان لحظه ای که یک سخن انتقادی را به زبان می آورید، نگران این نیستید که عده ای از اوباشان مذهبی به بیت و محل کار شما هجوم بیاورند؟ آیا با این همه سنگینی هزینه برای نقد کردن، موافقید؟
اولا؛ بنده از آن چه که در بیت مراجع میگذرد خبر ندارم. ثانیا؛ طبق نظر فقهای شیعی یکی از شروط مرجعیت، اشجع بودن است، لذا اگر بنا را بر صحت فرض در سوال شما بگذاریم، تحکم پذیری و خوف مراجع از غیر، در عدم بیان حکم واقعی، خودبه خود موجب سلب شرط مرجعیت میگردد.
اما آنچه که در مورد بنده سوال نمودید؛ نیازی به همیاری اوباش نبوده است. اینجانب هرگاه مبحثی را طرح کردهام که به مذاق خوش نیامده، راهی زندان گشتهام. إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ(غافر-۲۷)
پانزده :
شما قطعا از وضعیتی که بر منابر ما حاکم است خبردارید. و خبر دارید که در کل کشور، هیچ منبری وجود ندارد که سخنور آن بتواند آزادانه به نقد مسائل حساس جامعه بپردازد. آیا وضعیت کنونی جامعه ی ما همان است که یک روز آرزویش را داشتید؟ به نظر شما چرا اینهمه سانسور شدید بر رسانه ها وحتی برمنابر ما حاکم شده است.
هر سیستم و نظامی که خود را صحیح مطلق تلقی کند، مردمانش را به دید طفیلی مینگرد و آنان را فاقد توان تمیز و تشخیص قلمداد مینماید. طبیعی است از هر گفتار و نوشتاری که بخواهد آن مطلقانگاریها را زیر سوال ببرد و یا به چالش بکشد جلوگیری کرده، و میبایست هر جایگاه و رسانهای که با اذهان مردم سروکار دارد را به کنترل درآورد؛ زیرا از نگاه قدرت، آن گقتهها و نوشتهها باعث تخریب و انحراف اذهان نابالغ و محجور مردمی میشود که از اندیشیدن قاصرند و توان تشخیص مصلحت خویش و تمیز دادن درست از نادرست را ندارند. از این روست که در چنین جوامعی ایراد یک سخنرانی یا نوشتن یک مقاله از نگاه قدرت باعث ایجاد تشویش اذهان عمومی میگردد، نه افعال و رفتاری که روان جامعه را ملتهب، عصبی، ناامن و خشونتخیز میکند.
شانزده :
مسئولان ما، حادثه های مردمی درکشورهای سوریه و لیبی و تونس و یمن و بحرین را متاثر از نظام ما می دانند و با تمسک به این تحلیل نادرست، خود را از تیررس خیزش های احتمالی مردم برکنار می بینند. به نظر شما اگر مردم لیبی را ومردم سوریه را در انتخاب شیوه ی نظام حکومتی کشورشان آزاد بگذارند، آیا شیوه حاکم برکشور ما را برخواهند گزید؟ چرا؟
نظر به اینکه بنده اطلاعی از خواست مردم آن کشورها و تمایلات و جو حاکم بر معترضین به آن نظامها ندارم، نمیتوانم دقیقا قضاوتی درست از تصمیم آنان داشته باشم. لکن تصمیم آنان هرچه باشد، برگرفته از آرزوهایی است که برای بهبودی وضع کشورشان دارا هستند، چنانکه ملت ما نیز آرزومند بوده و میباشند.
هفده :
صدا و سیمای ما به دستور شورای عالی امنیت ملی کشورمان، خبرهای خیزش مردم سوریه را به قصد خدمت و همراهی با بشاراسد قاتل، سانسور می کند. این سانسورها، بلحاظ حقوقی چگونه است؟ آیا یک نظام اسلامی حق دارد به این حوزه های کاملا مردمی نفوذ کند و حق فهمیدن را از مردم سلب کند؟
بلحاظ حقوقی میبایست به متخصصان این رشته مراجعه نمایید؛ لکن بلحاظ عقاید اسلامی نمیتوان مردم را از دسترسی به اطلاعات محروم کرد و یا با قلب حقیقت، واقعیات را طوری دیگر نمایان ساخت؛ چنان که خداوند در قرآن مجید از بیان سخن مخالفین پیامبران(ص) ابا نفرموده و آنها را سانسور نکرده است.
هجده :
درعین حال که خداوند در قرآن، ما را به شنیدن اقوال گوناگون و انتخاب و پیروی از یکی از آنها ترغیب فرموده، از نگاه شما، داشتن دیش ماهواره برای دریافت و تماشای شبکه های ماهواره ای، از همین منظر- شنیدن اقوال مختلف- حلال است یا حرام؟ پیش از این نیز بسیاری از مراجع ما داشتن ویدئو را حرام اعلام کردند اما بدلیل دوربودن این فتوا از فهم رایج اجتماع، بعدها خود حکومت به واردات بیشمار ویدئو دستور فرمود. اخیرا “سردار رادان” در یک سخن طنز گفته است که پلیس برای برچیدن دیش های ماهواره، با استفاده از عملیات راپل، به بام های مردم ورود می کند و اقدام به برچیدن دیش ها خواهد کرد. این رویه را انسانی و اسلامی می دانید؟ تماشای یک چنین مضحکه ای، آیا با آموزه های دینی ما سازگاری دارد؟
صدور حکم حرام و حلال تنها در دست خداوند است که در قرآن مشخص گردیده؛ و بنابر آیات مختلف قرآن، حتی شخص پیامبر مکرم اسلام(ص) نیز حق صدور فتوای حلال و حرام نداشتهاند. چنانچه این موضوع را به تفصیل در مبحث “حکم خدا یا به اسم خدا” شرح دادهام. اعتراض خداوند تبارک و تعالی به عالمان یهود در این بوده است که به حلال و حرام کردن امور، میپرداختند “وَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ “هَذَا حَلاَلٌوَهَذَا حَرَام”ٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَیَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ لاَ یُفْلِحُونَ”(نحل،۱۱۶). لذا این گفتارها و رفتارهای غیرعقلانی، پشتوانه اسلامی ندارد.
نوزده :
چرا سالهاست که مراجع ما شهامت ابراز فتاوای تازه ندارند؟ چرا سالها از دو فتوای حلیت شطرنج و موسیقی حضرت امام می گذرد و هنوز فتوایی در این اندازه صادر نشده است؟ اگر امام خمینی به حلیت شطرنج و موسیقی تاکید نمی ورزید، آیا مراجع ما به صدور یک چنین فتوایی دست می بردند؟
چنانچه در پاسخ به پرسش پیشین عرض نمودم، حرمت و حلیت تنها در قرآن آمده است و معنای ” ان الحکم الا لله”(یوسف،۴۰) نیز بازگوی همین نکته میباشد. بنابراین باید در منشا آن فتاوی گذشته، بازنگری نمود. دلیل آنچه شما از مراجع می خواهید با جواب پرسش های ۲-۶-۸ و۱۲ ارتباطی تنگاتنگ دارد.
بیست :
آیا در باور ایمانی شما، همچنان باید دست دزد را قطع کرد؟ اگر موافق این دستورالعمل قرآنی هستید، به ادامه ی پرسش من پاسخ بفرمایید: طبق اسناد موجود، و اقرار خود آقای محمد رضا رحیمی معاون اول رییس جمهور، وی مبالغ هنگفتی از بیت المال را دزدیده است. اگر کسی حاضر به قطع دست ایشان نشد، آیا شما آماده اید مجری قانون الهی باشید؟
بر طبق باور ایمانی بنده، میبایست دست مردم را از دزدی به وسیله حمایتهای اجتماعی و رفاهی، قطع کرد که چنین تعبیری به صواب نزدیکتر است؛ زیرا با ناقص کردن کسی که با بدن سالم نمیتواند امور معاش خود را اداره کند، تنها نتیجهای که از این عمل حاصل خواهد شد افزودن تکدیگران است که چهره و امنیت اجتماعی را به مخاطره میاندازد.
بیست و یک :
حمایت همه جانبه ی رییس جمهور از دزدی های آقای رحیمی، آیا طبق قانون شرع، به مثابه شراکت ایشان در این دزدی ها نیست؟ و نباید دست ایشان نیز طبق آیه های قرآن قطع شود؟
هر اتهامی میبایست از مجرای قانونی خود توسط داستگاه قضایی صالح و مستقل مورد بررسی قرار گیرد. با وجود همه انتقاداتی که به عملکرد مسئولین وارد میدانم، بهتر است منتقدین همچنان که شعار رعایت قانونمداری را سرلوحه خود عنوان میکنند، نسبت به هر اتهامی که به هر شخص یا جناحی وارد میشود، بدون حب و بغض برخورد کرده و خواستار آن باشند که اتهامات وارده به هر شخصی-چه دوست، چه دشمن؛ چه خادم، چه خائن- در دادگاهی صالح، مستقل و بیطرف، با حضور وکیل مدافع در تمامی مراحل رسیدگی پرونده و هیئت منصفهای غیر گزینشی، به اثبات برسد.
بیست و دو :
زندانی کردن آقایان موسوی وکروبی در خانه هایشان آیا از نگاه شخصی و ایمانی شما، کاری درست و پسندیده بوده است یا خیر؟ اگر بله به چه دلیل؟ و اگر نه، آیا برای رهایی آنان و برای زدودن این ظلم آشکار، چه کرده اید و به کدام دستگاه نامه نوشته اید و آزادی سریع آنان را خواستار شده اید؟
در قانون جزایی کشور حبس خانگی وجهای ندارد. لذا اینگونه حبسها در حقیقت محروم کردن افراد از حقوق اولیه شهروندی و مخالف نص صریح قانون اساسی است. لذا اگر اتهاماتی به ایشان وارد است میبایست از مجرای قانونی پیگیری شود.
اعتراض به این عمل غیر قانونی گرچه در عموم واجدانهای آگاه صورت گرفته است و میگیرد، اما اعتراض مکتوب بیشتر شایسته آنانی است که جایگاهی در انتظام امور کشور دارند زیرا سخنشان شنیده میشود و مورد وثوق و دقت نظر قرار میگیرد.
بیست و سه :
هم اکنون مردان و زنان بسیاری که عمدتا در یک فعالیت متداول قانونی حضور داشته اند، به اسم فتنه گر در زندانهای ما به سر می برند. آیا با این روند که ما معترضان خود را با انگ فتنه گر به زندان دراندازیم و آنان را از حقوق قانونی شان دورسازیم موافق بوده اید؟ اگر بله، چرا؟ واگرنه، به چه دلیل؟
در اسلام حکمی به عنوان “حبس” وجود ندارد؛ و به صرف اتخاذ مشی سیاسی، دینی و فکری نمیتوان کسی را محکوم به جزای زندان نمود. جهت اطلاع بیشتر به مبحث “آزادی بیان از دیدگاه قرآن” مراجعه فرمایید.
بیست و چهار:
در دوسال گذشته، مردم ما و حیثیت جهانی ما بسیار آسیب دیدند. آیا می توان وقایع این دوسال را یک آزمون الهی برشمرد؟ اگر بله، سهم و نقش و نمره ی شما در این آزمون چه بوده است؟
خیر آزمون الهی در کار نبوده است. آنچه شما فرمودید نتیجه عملکرد تصمیم گیران میباشد. إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ(رعد-۱۱)
بیست و پنج :
اوباشان مذهبی قم، جلوی چشم همه ما به منزل آیت الله صانعی حمله کردند و به حریم خصوصی وی هجوم بردند. مراجع ما درمقام عمل چه کردند؟ تایید یا تقبیح؟ متاسفانه جامعه ی دینی ما هیچ عکس العملی از آنان ندید و نشنید. آیا حمله به بیت آیت الله صانعی، واگویه ای به سایر مراجع نبود؟ که اگر با ما درافتید، با شما این می کنیم؟ چرا هیچ عالم و مرجعی مخاطره نمی کند و عمامه از سر نمی گیرد و پای برهنه برای احقاق حق خروج نمی کند؟
مطلبی را که شما اشاره فرمودید، امر جدیدالظهوری نیست. اگر آنچه که بر مرحوم آیات عظام شریعتمداری و طباطبایی قمی و…. روا داشته شد، امری صحیح و قابل دفاع میباشد، این روند نیز صحیح است. و اگر آن زمان عالم و مرجعی عمامه از سر گرفت، امروز نیز میتوانید چنین انتظاری را از ایشان داشته باشید.
همیشه سلامت و موفق باشید
الراجی؛ عبدالحمید معصومی تهرانی
۲۴ مرداد ۱۳۹۰