سلسله دروس ادیان و مذاهب تحت عنوان: بررسی ریشهها و علتهای عقاید و مناسک دینی
بخش سوم
همانگونه که پیشتر عرض کردم یکی از توتمهای ایرانیان باستان «شیر» بوده است. ضمن اینکه شیر در میان ایرانیان قدیم، علامت پرچم ایران و نشان جامعهی سیاسی و نظامی و مظهر نیرومندی بوده است.
در شاهنامهی فردوسی هم میبینیم که روی پرچم «گودرز» پهلوان، شیر نقش شده بود:
بپرسید کان سرخ پرده سرای // سواری بسی گردش اندر بپای
یکی شیر پیکر درفش بنفش // درفشان گهر در میان درفش
چنین گفت کان فر آزادگان // سپهدار گودرز کشوادگان
غیر از این نیز همانگونه که عرض شد شیر بعدها به عنوان توتم محافظ تاج و تخت پادشاهی شمرده میشده. این امر در داستان بهرام گور در شاهنامه هویداست؛ آنجا که بهرام در آغاز سلطنتش تاج را از میان دو شیر بدست میآورد، خود حاکی از این معنا است که شیر در فرهنگ قدیم ایرانی، محافظ تاج و تخت شاهی است. اما در واقع شیر در میان توتمهای متعدد که مورد عقیدهی ایرانیان بوده دارای اهمیت بیشتری میبود. زیرا این توتم بیش از هر چیز بیانگر هویت قومی و نژادی و ملی ایرانیان به شمار میرفته. چنانکه در ادامه عرض خواهم کرد توتم سلطنتی چیز دیگر بوده و آن عقیده کم و بیش تا به امروز نیز امتداد دارد.
در اینجا لازم میدانم که یک حاشیهی کوچک، خارج از بحث بزنم. در این چند سال اخیر افراد مختلفی صحبت از بیهویتی جامعه ایرانی کردهاند. این موضوع را بنده در جاهای مختلفی عرض کردم که ایرانی باید هویت خودش را داشته باشد و به هیچ عنوان نمیتواند فرهنگهای دیگر را به سادگی بپذیرد. در رژیم گذشته هر چند بر افکار و سنن ایرانی اهمیت داده میشد اما یک اشکال داشت و آن این بود که فرهنگ غربی بر فرهنگ ایرانی غالب بود. بعد از انقلاب این رویه تغییر کرد و فرهنگ ایرانی بالکل به فراموشی سپرده شد و بعضا بر ضد آن نیز تبلیغ گردید؛ در عوض فرهنگ عربی ترویج شد. حالا یک عده نشستهاند و زانوی غم بغل گرفتهاند که مردم دچار خلإ فرهنگی و بیهویتی ملی شدهاند!. خب نگاه کنید ببینید مشکل کجاست؟ شیر و خورشید نماد طاغوت که نبود؛ بیانگر هویت ملی ایرانیان بود. این را حذف کردید؛ سنتهای ایرانی را به اسم آنکه غیر اسلامیست! مورد بیمهری قرار دادید. در صورتی که بسیاری از مناسک و افکار مذهبی که امروزه داریم –و بخشی از آن را در مبحث آنیمیسم عرض کردهام- و اگر عمری باقی باشد ما بقی آنها را در طول بحثم با سند و مدرک عرض خواهم کرد؛ اساسا ریشه های ایرانی دارند و اصلا اسلامی و حتی بر گرفته از فرهنگ عربی هم نیستند. اگر سنتها و اندیشههای ایرانیان ضد اسلامی است باید همه را دور ریخت!؛ نه آنکه گزینشی کار کرد. بنده منافاتی در ایرانی بودن و مسلمان بودن نمیبینم. اما با رفتارهای ناصوابی که به نام اسلام شده است، مردممان امروزه اکثرا نه مسلمان درست و حسابی هستند نه ایرانیی هویتدار. شیر و خورشید و یکسری نمادهای دیگر، جزیی از هویت ایرانی است و هیچ ارتباطی به یک نظام حکومتی نداشته و ندارد. اگر میخواهید این مردم هویتشان را بازیابند، باید به نمادها و ارزشهای ایرانی بازگردید و این منافاتی با مسلمان بودن ندارد.
بگذریم و باز گردیم به بحث. از جمله حیواناتی که در بین ایرانیان قدیم توتم و مقدس بوده اسب است. ظاهرا به همین دلیل نام بیشتر شاهان و سرداران قدیم در فرهنگ ایران باستان به نام اسب اضافه شده است. مانند: گشتاسب، ذوطهماسب، لهراسب، ارجاسب و گرشاسب. همچنین در کردهی چهاردهم کتاب خرده اوستا هم از اسب ستایش و تقدیس شده است.
اما شاید بیشترین ستایش و تقدیس در فرهنگ ایرانیان قدیم از سگ شده باشد. چنانکه در کتاب وندیداد، در موارد زیادی سگ مورد ستایش و احترام قرار گرفته است و برای کشتن یا آزار رساندن به سگ مجازاتهای سختی پیشبینی شده است؛ مانند:«کسی که توله سگی را ضربتی بزند که بیهوش شود یا جانش قطع گردد، سزای او پانصد ضربه با سیخ اسب رانی و پانصد ضربه با آلت فرمانبری به او زده شود…» (وندیداد، فقرهی۱۵). در اکثر ابواب کتاب وندیداد بخصوص سراسر باب چهاردهم از سگ و سگ آبی با احترام و تقدس نام برده شده است. این تقدس بعدها به شکل کنونی آن تبدیل شد که در جای خودش بدان اشاره خواهم کرد که چرا سگ که تا آن حد مورد احترام و تقدس ایرانیان بود، تبدیل به حیوانی نجس گردید. زیرا همانگونه که اشاره خواهم کرد در قرآن نه تنها سگ نجس خوانده نشده بلکه در سوره کهف سگ به عنوان یک نفر از کسانی که در غار به خواب رفته بودند حساب گردیده.
غیر از اینهایی که عرض کردم، عقاب یا شاهین بلند پرواز نیز در ایران قدیم مقدس و توتم سلطنتی بوده و روی پرچم دولتی در زمان هخامنشیان منقوش بوده است که مظهر و سنبل اهورامزدا است. همچنین در حجاریهای تخت جمشید که از فروهر شده است دو بال و دم و چنگال عقاب در آن نمودار است؛ که امروزه این نشان فروهر نمادی از دین زرتشت میباشد.
در ورهرام یشت خرده اوستا، کردهی هفتم، آمده است که: [فرشته] ورهرام برای هفتمین بار در کالبد مرغ شاهین، که با بالهای گشاده به پایین سرازیر میشود و تندترین و سبکترین پرندگان است ظاهر شد.
در کردهی پانزدهم ورهرام یشت (همان کتاب)، شاهین و عقاب را به نام سیمرغ خوانده است. ظاهرا سیمرغ معروف شاهنامه که موجودی دانا و محافظ پیروان خود میباشد از همین قسمت اقتباس شده است.
بنابراین بر خلاف کسانی که خیال کردهاند «شیر» نماد پادشاهی و سلطنت است. عقاب و شاهین، نماد پادشاهی و سلطنت میباشد. کمااینکه آن عقیده و تصور توتمی در ایران قدیم، امروزه نیز در گفتارهای عوام نیز مشاهده میشود، چنانکه میبینیم هر کسی که به مقام یا منصب و تمکن مالی میرسد، مردم میگویند که شاهین سعادت، یا همای سعادت بر شانهی فلانی نشسته است. این تمثیلات نشان دهندهی آن است که شاهین و عقاب در اندیشهی ایرانیان قدیم نمادی از بزرگی و پادشاهی بوده است. زیرا در ایران قدیم عقیده بر آن بود که همای سعادت و سلطنت بر دوش کسی مینشیند که پادشاه باشد و برای این امر نیز داستانهای مختلفی آوردهاند مانند داستان داراب یا داریوش که اطرافیان بر اساس داستانی که برگرفته از تفکرات توتمی و فیتشیسمی است –ودر جای خودش بدان خواهم پرداخت- متوجه شدند که او پادشاهشان میباشد.
گذشته از این توتمهایی که عرض کردم، حیوانات یا گیاهان و اجسامی نیز در بین قبایل توتمپرست وجود داشته که پلید و بدیمن شمرده میشدند که این موضوع را در قسمت تابوهای توتمیسم عرض خواهم کرد. زیرا نیاز به توضیح دارد. از جمله حیواناتی که در ایران قدیم پلید و بدیمن بودهاند مار، عقرب و خرگوش بوده است که آنها را منشأ بدیها و مظاهر دیو و سپاه اهریمن میپنداشتند. از گیاهان میراث توتمیسم در فرهنگ ایرانی، ریواس، اسفند و انجیر را میتوان ذکر کرد. در اساطیر قدیم ایرانی «ریواس» را منشآ انسان شمردهاند و گیاه اسفند نیز هنوز هم تقدس خود را حفظ کرده است. چنانکه امروزه میبینیم در مواقع مختلف اعم از جلوگیری از چشم زخم یا در مجالس ترحیم اموات یا مجالس مذهبی دانههای اسفند را دود میکنند که تماما برگرفته از تفکر توتمی ایرانیان قدیم است.