حقوق بشر، حقوق بشر است

دسته بندی : اخبار, مقاله

حقوق بشر، حقوق بشر است

اگر چه طبق عقیده‌ی برخی صاحب نظران، بسیاری از مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر دارای قدمتی بس طولانی است که متاثر از قوانین یونانی و رومی می‌باشد؛ اما حقوق مذکور در آن اعلامیه، مانند بسیاری از علوم و دستاوردهای علمی و عقلی، پدیده‌ای نوین است که با توجه به تجارب تاریخی به تکامل رسیده؛ و از این رو نمی‌توان مدعی شد که قوانین پیشینیان دربردارنده‌ی تمامی حقوق اساسی بشر است که در اعلامیه‌ی جهانی بدانها اشاره گردیده است.

آنچه پس از تشکیل جوامع ابتدایی به منظور ایجاد نظم و جلوگیری از تعدی و تجاوز مورد توجه بشر ابتدایی قرار گرفت، تنظیم قوانینی جزایی بود که حدود اعمال و گفتار را تعریف و مشخص می‌کرد تا متضمن امنیت فردی و اجتماعی باشد. قهرا آن قوانین مانند بسیاری دیگر از دستاوردهای بشر ابتدایی بجهت محدودیت علمی و شناخت اجتماعی، دارای نواقص فراوانی بوده است. چهار چوب قوانین باستانی میان یونانیان، مصریان، بابلیان، رومیان در حقوق فردی و اجتماعی بر مبنای وابستگی‌های قومی، قبیلگی، نژادی، جنسیتی و آیینی محدود می‌شده، و اشخاصی که جزو آن قوم، قبیله، نژاد یا آیین نبودند از حقی برخوردار نمی‌گردیدند. زیرا کرامت انسانی در حول محور قوم، قبیله، نژاد و آیین تعریف می‌شد. در آن بین فرمان “کوروش بزرگ” تنها دستوری است که آزادی‌های اساسی فردی و اجتماعی را بدون در نظر گرفتن قوم و نژاد و دین تصریح و تضمین کرده است، در حالی که چنان فرمانی حتی در قوانین یونانی و رومی به عنوان قانونی فراملّی یافت نمی‌شود.

ظهور ادیان توحیدی -بخصوص اسلام- توجه جوامع انسانی را به کرامت ذاتی بشر، بدون توجه به قوم و نژاد و جنیست و آیین او جلب کرد؛ اما بخاطر رسوباتی که قوانین پیشینیان در اذهان گروندگان به ادیان توحیدی بجای گذاشته بود، به مرور شرایع توحیدی نیز مورد هجوم فکری قرار گرفت، و حقوق بشر نیز بر اساس آن شرایع تغییریافته، مورد قضاوت گذاشته شد. بدین معنا که هر کس در دایره شریعت دین قرار می‌گرفت دارای حقوقی می‌گردید و در غیر این صورت حقوقی نداشت؛ واین دست‌اندازی‌ها به حدی گسترش یافت که حتی بر قوانین جزایی نیز سایه افکند. امروزه بر کسی پوشیده نیست که از منظر علمای اسلامی اجرای مجازات جرایم جزایی، بین مسلمان و غیر مسلمان، مرد و زن، و برده و آزاد متفاوت است؛ بطور مثال اگر فرد مسلمانی، غیر مسلمان را بکشد نمی‌توان او را قصاص کرد زیرا از نظر فقیهان اسلامی حیات یک فرد مسلمان ولو “جانی” ارجحیت بر غیر مسلمان ولو “خدوم” دارد؛ یا آنکه دیه‌ی قتل زن مسلمان –چه عمد و چه غیر عمد- کمتر از دیه‌ی قطع بیضه‌ی چپ یک مرد مسلمان تعیین گردیده است. با چنین احکامی نمی‌توان مدعی بود که شریعت اسلام به کرامت انسانی افراد بدون در نظر گرفتن دین و جنسیت و موقعیت اجتماعیش ارزش قایل می‌باشد.

تجارب تلخ تاریخی از تعدیات و هم‌نوع کشی‌ها با حربه‌های قومی، نژادی و دینی باعث شد تا جوامع مختلف در صدد اتخاذ راه چاره‌ای بجهت جلوگیری از تکرار چنان وقایعی برآیند. اعلامیه جهانی حقوق بشر که پس از جنگ جهانی اول و دوم تنظیم، تکمیل و تصویب شد بزرگترین دستاورد جوامع انسانی بود تا کرامت ذاتی، آزادی‌های فردی و اجتماعی بشر را بدون در نظر گرفتن ملیت، جنسیت و دیانت تضمین نماید.

اما برخی صاحب نظران اسلامی نسبت به تعدادی از مفاد اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر نظر مثبتی ندارند و آن را نه‌تنها دارای اشکالات می‌دانند، بلکه منشوری می‌پندارند که فقط بکار کشورهای غربی می‌آید تا از خصیصه‌ی استبدادی و ستمگری خود جلوگیری نمایند؛ چرا که آن اعلامیه دستاورد نوینی برای جوامع اسلامی نیست؛ «تبیین و تدوین حقوق بشر، در جوامع اروپایی که برای انسان، زن، آزادی و کرامت چندان ارزش و حقی –حتی به لحاظ تئوریک- قایل نبودند گامی ارزشمند در جهت احیای انسان و انسانیت محسوب می‌شود؛ اما نسبت به جوامع اسلامی و حداقل نسبت به فقه و حقوق اسلام، که چهارده قرن قبل، بیشترین ارزش را برای انسان، زن، خانواده، آزادی، کرامت، تساوی و برابری، حق مبارزه با ظلم و … قایل بوده است پیشرفتی محسوب نمی‌گردد».[۱]”

هر چند نگارنده خود بر این باور است که عقاید اسلامی –نه فقه اسلامی- نسبت به کرامت انسانی، زن، آزادی‌های فردی، اجتماعی و فکری، و تساوی و برابری حقوق اجتماعی ارزش قایل است، و این عقیده را هم از لحاظ نظری و هم عملی ارایه و به قضاوت عمومی گذاشته است؛ اما دقیقا متوجه نگردیدم که منظور نویسنده‌ی محترم سطور فوق از ارزش قایل شدن برای انسان، زن، خانواده، آزادی، کرامت، تساوی و برابری از دیدگاه فقه و حقوق اسلام –که کلی، مبهم و شعارگونه می‌نماید- چیست؛ و از کجای فقه چهارده قرن پیشی چنین برداشتی را کرده‌اند؟. گرچه در آن گفتار، خود اذعان کرده‌اند که بیشتر مفاد اعلامیه‌ی حقوق بشر با مفاهیم اسلامی منافانی ندارد، منتها چون آموزه‌های اسلامی پیشتر همان مفاد اعلامیه‌ی جهانی را ارایه کرده است، ظاهراً نیازی به رعایت آن مفاد برای کشور‌های اسلامی نیست؛ در واقع مقصود نهایی از آن مقدمات، جواز نادیده گرفتن و رعایت نکردن اعلامیه‌ی مذکور می‌باشد. مقدمه‌ای صحیح برای نتیجه‌ای غلط. حال سوال این است که آیا از نظر فقه اسلامی –چه شیعه و چه سنی- حقوق و کرامت و ارزش زن و مرد، مسلمان و غیر مسلمان در ابواب مالکیت، اشتغال، حیات، قضاء، اجتماع و بیان، برابر، مساوی و محترم است؟. آیا فقه اسلامی برای انسان -بماهو انسان- فارغ از جنسیت و گرایشات فکری و دینی قایل به مساوات و برابری و احترام به کرامت ذاتی‌اش می‌باشد؟. اگر به این پرسش جواب مثبت دهیم پاسخی بی‌مایه است زیرا می‌توان ده‌ها نمونه ارایه کرد که نشان می‌دهد از دیدگاه فقه اسلامی زن و مرد، مسلمان و غیر مسلمان از بسیاری حقوق ، کرامت و ارزش انسانی با یکدیگر برابر نیستند که مشهورترین آنها ابواب مالکیت، ارث، حدود و دیات است؛ و توجیهات و دلایل این عدم برابری نیز غیر منطقی و عقلی می‌باشد که خود احتیاج به بحثی خاص دارد.

این در حالی است که مفاهیم و آموزه‌های قرآن کریم که اساس و بنیان دین اسلام را شکل می‌دهد به چنین تفاوت‌گذاری‌هایی قایل نیست. قرآن کریم اذعان دارد که خداوند انسان را در جهان مادی آزاد و مختار در اندیشه و عمل خلق کرده؛ و حیات فردی و اجتماعی او را فارغ از جنسیت و نژاد و دین، دارای حقوقی می‌داند. از همین منظر است که امیرالمؤمنین علی(ع) در فرمان معروفش به مالک اشتر، سفارش به تعامل، مساوات، قسط و عدل بدون در نظر گرفتن جنسیت و نژاد و دین افراد می‌کند چرا که علی(ع) از مفاهیم قرآن کریم آموخته است که مردم یا برادر دینی اویند و یا هم‌نوعان او.

خداوند انسان را آزاد و مختار در پذیرش اندیشه و دین، در اتخاذ روش زندگی و محل سکونت، کار و پیشه، تحصیل علوم و فنون، و زبان و بیان اندیشه خلق کرده، و تنها خواسته‌اش از انسان آن است که از آزادی‌های نا محدودش برای آزار رساندن و تعدی کردن به حقوق دیگران سوء استفاده نکند، و بخصوص از پنچ مورد بطور جد حذر نماید.

اول: به خدا شرک نورزد و برای او “نماینده” و “جانشین” و “سخن‌گو” و “واسطه” در قدرت و اختیار و علم‌اش نتراشد؛ زیرا اگر چنین کند خدشه‌ای بر قدرت کبریایی‌ خداوند وارد نمی‌شود؛ بلکه آن نمایندگان و سخن‌گویان هستند که زندگی مادی و معنویشان را حرام و محدود خواهند کرد. لذا اگر سفارش اکید می‌نماید که از هر نوع شرکی حذر نماید؛ نه از بابت خلل وارد شدن در شأن و منزلت‌اش می‌باشد، بلکه از باب آنکه شرک، باعث می‌شود تا شرکاء، با ریاکاری و تزویر، آزادی‌های فردی و اجتماعی انسان‌ها را برای حفظ منصب و قدرت خویش محدود کنند چنان سفارش موکدی را می‌نماید[۲].

دوم: تعدی نکردن به جان دیگران.(قتل و جرح)

سوم: تجاوز نکردن به ناموس دیگران(زنا)

چهارم: ربودن و غصب اموال دیگران(دزدی)

و پنچم: بازی نکردن با آبرو و حیثیت دیگران(تهمت و افتراء)

قرآن کریم خارج از این پنج مورد، برای زندگی مادی انسان هیچ محدودیتی قایل نشده، جز مواردی که نمایندگان و سخن‌گویان خدا بدان اضافه کرده‌اند؛ زیرا خود را نه‌تنها مالک الرغاب دنیای مادی مردم می‌شناسند، بلکه دنیای معنوی و عالم پس از مرگ و آخرت را نیز اداره می‌کنند[۳] و چون جهان پس از مرگ مانند دنیای مادی قابل رویت و تفحص نیست، عالم معنا را بهانه می‌کنند تا بر عالم ماده تسلط پیدا نمایند، حق و باطل را بهم می‌آمیزند، عده‌ای را بهشتی و عده‌ای را جهنمی معرفی می‌کنند!![۴]؛ و ریاکاری، تزویر، خودشیقتگی و شخصیت‌پرستی را می‌پراکنند. به همین دلیل است که قرآن کریم به صراحت فرموده که خداوند اگر هر گناهی را ببخشاید، به هیچ عنوان و بهانه‌ای شرک را نمی‌بخشد؛ زیرا انسان مشرک بزرگترین ظلم را مرتکب می‌شود. ظلم به خدا، به خود و جامعه‌اش[۵].

خداوند انسان را آزاد خلق کرده تا هر گونه که می‌پسندد زندگی کند[۶] و پیامبران را تنها برای راه نشان دادن –نه جانشینی خدا و اجبار کردن مردم[۷]- مبعوث گردیده‌اند است[۸]، زیرا نداشتن آزادی و اختیار مطلق با فلسفه‌ی ثواب و عقاب اخروی مناسبتی ندارد. انسان آزاد و مختار است که هرگونه که می‌خواهد بیندیشد، زندگی کند، سخن بگوید، دانش بیاموزد و زندگی مادیش را بسازد[۹]، ولی به حقوق دیگران تجاوز نکرده و آن را محترم شمارد؛ اما آخرت هر کس مربوط به اعمال خود اوست که در نزد خدا گرامی باشد یا نباشد؛ و هیچ کسی نمی‌تواند نسبت به وضعیت دیگران در جهان آخرت –حتی پیامبر(ص)- قضاوت یا پیش‌داوری نماید[۱۰]؛ آن در جهان دیگر مشخص می‌شود که چه کسی به راه صواب رفته یا به راه خطا[۱۱]. از این رو چه خوش سروده حافظ شیراز:

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت *** که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش *** هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

حقوق بشر، حقوق بشر است، و غربی و شرقی، آسمانی و زمینی ندارد. جان، مال، ناموس، حیثیت، آزادی و اختیار انسان با هر ملیت، نژاد، مسلک و دینی محترم می‌باشد؛ و نمی‌توان؛ و نباید به هر عنوان و بهانه‌ای –چه ملی، نژادی، فکری و دینی- این حق خدادادی را از انسان سلب کرد. هر انسانی می‌بایست با حقوق ذاتی خود آشنا شود و در حد توان از حقوق هم‌نوعانش بدون در نظر گرفتن ملیت، نژاد، مسلک و دینش دفاع نماید. این وظیفه‌ای انسانی است؛ حتی اگر بخواهیم از منظر دین بدان نگاه کنیم، سفارش شده است تا هم‌نوعانمان -نه صرفا هم‌کیشانمان- را دریابیم و محبت نماییم. قطعا انسان دین مدار نه‌تنها اجازه نمی‌دهد کسی آزادی‌های اساسی‌اش را محدود کند، بلکه آزادی‌های دیگران را نیز سلب نکرده چنین اجازه‌ای را به دیگری نیز نخواهد داد؛ در غیر این صورت باید فکر و مسلکش را مورد ویرایش و اصلاح قرار دهد.

خداى را بپرستید و هیچ چیز را شریک او مسازید و با پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و همسایه خویشاوند و همسایه بیگانه و یار مصاحب و مسافر رهگذر و بندگان خود نیکى کنید. هرآینه خدا متکبران و فخرفروشان را دوست ندارد.[۱۲]

پی‌نوشتها

۱- مقاله مزبور چندی پیش توسط دوستی برایم آورده شد که متاسفانه معلوم نیست نویسنده‌اش کیست.
2- یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ کَثیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ یکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لا ینْفِقُونَها فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ (توبه-۳۴)
3- اختیاری که حتی پیامبر مکرم اسلام(ص) دارایش نبود:إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یهْدی مَنْ یشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ(قصص-۵۶) وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَ لا أَقُولُ لِلَّذینَ تَزْدَری أَعْینُکُمْ لَنْ یؤْتِیهُمُ اللَّهُ خَیراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِما فی‏ أَنْفُسِهِمْ إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظَّالِمینَ (هود-۳۱)
4- وَ ما أَدْراکَ ما یوْمُ الدِّینِ (انفطار-۱۷) پیامبر اکرم(ص) که متصل به وحی بوده طبق این آیه قادر به درک آخرت نیست؛ اما برخی مزورین چنان از جهان آخرت سخن می‌گویند که گویی سالها در آن جهان سکونت داشته‌اند.
5- إِنَّ اللَّهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَکَ بِهِ وَ یغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یشاءُ وَ مَنْ یشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظیماً (نساء-۴۸)
6- قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِی فَعَلَیها وَ ما أَنَا عَلَیکُمْ بِحَفیظٍ (الانعام-۱۰۴)
7- وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ اللَّهُ حَفیظٌ عَلَیهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَیهِمْ بِوَکیلٍ(۶-شوری)- َحْنُ أَعْلَمُ بِما یقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَیهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یخافُ وَعیدِ(۴۵-ق)
8- وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلینَ إِلاَّ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ(کهف-۵۶)
9- إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (انسان-۳)
10- وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَ لا أَقُولُ لِلَّذینَ تَزْدَری أَعْینُکُمْ لَنْ یؤْتِیهُمُ اللَّهُ خَیراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِما فی‏ أَنْفُسِهِمْ إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظَّالِمینَ (هود-۳۱)
11- تِلْکَ أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یعْمَلُونَ (بقره-۱۳۴)
12- وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً (نساء-۳۶)

فهرست